..... و زمانی که کارد دیگر به اراده ی ابراهیم نبود، ابراهیم نگران شد ،
خدایا نکند قربانی مرا قبول نکردی !
و اسماعیل در کشاکش ،
خدایا نکند از چشمت افتاده ام !
و انگاه سخنانی نهانی میان خدا و ابراهیم اش رد و بدل می شود :
ــ ابراهیم! محبوب ترینم را می شناسی ؟
ــ آری ! خدایا محمد (ص) خاتم پیامبران.
ــ فرزند تو عزیز تر است یا فرزند آن عزیزترین ؟
ــ فرزند او ، بی هیچ شک .
ــ اگر اسماعیل تو قربانی می شد ، فقط نشان صدق و خلوص تو و پسرت بود و این نشان را به تو بارها و بارها عطا کردیم اما ما مقصودی دیگر داشتیم.
اسماعیلت باید بماند تا از نسل او آن محبوب ترین بندگانم بیاید و آنگاه او عزیزترینش را قربانی خواهد کرد.
و با آن قربانی است که جهان به عشق زنده خواهد شد......
* * *
و اینک پس از سالها خطابی در ملکوت می پیچد !
بنگرید !
اینجا کرب و بلا است ، منای حسین ما
و این حسین است ، ذبیح عشق ما !
ای بندگان ناب من !
او را بنگرید که چگونه عشق ، اختیار را از کفش ربوده و به دور یار پروانه وار می گردد و هر شعله و بلایی می رسد ، عاشقانه تر فریاد می زند :
« ساقیا لبریز کن ساغر ز می... »
* * *
و آنگاه آسمان خونین می شود ....
خدا آن روز نشان خلیل را عطا کرد و امروز نشانی دیگر.....
ثار الله....
حسین ذبیح عشق شده و خدا خود خونبهای او !
این ابتدا و انتهای عشق است !
حسین فانی در خدا می شود و باقی به بقای او ، پس حرم حسین ، حرم خدا می شود و آدمی در کربلا حسین را نمی بیند ، که خدا را می بیند .
طواف کعبه دیده ام ، گرد حرم دویده ام
هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود
یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه...
با تلخیص از کتاب « شب شکن »
ان شاءالله قراره اعتکاف برم ونمی تونم بروز کنم...تا نهم خداحافظ والتماس دعا... |